تحلیل انتقادی سیاست‌ها و خط مشی‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی

در اینجا سعی می‌کنیم با نگاهی کارشناسانه و علمی به نقد و بررسی سیاست‌ها و خط مشی‌های دولت و سازمان‌های دولتی بپردازیم و مشاورانی امین و منصف برای ارائه‌ی توصیه‌های سیاستی باشیم

تحلیل انتقادی سیاست‌ها و خط مشی‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی

در اینجا سعی می‌کنیم با نگاهی کارشناسانه و علمی به نقد و بررسی سیاست‌ها و خط مشی‌های دولت و سازمان‌های دولتی بپردازیم و مشاورانی امین و منصف برای ارائه‌ی توصیه‌های سیاستی باشیم

در اینجا سعی می‌کنیم با نگاهی کارشناسانه و علمی به نقد و بررسی سیاست‌ها و خط مشی‌های دولت و سازمان‌های دولتی بپردازیم و مشاورانی امین و منصف برای ارائه‌ی توصیه‌های سیاستی باشیم

طبقه بندی موضوعی

3) آموزش علوم انسانی در ایران

جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۱ ب.ظ

فهم و آموزش علوم انسانی

مهدی مظفری نیا

ما در آموزش علوم انسانی در ایران با وضعیتِ دشوارِ نه راه پیشی و نه راه پسی، مواجهیم. اگر غایت علوم انسانی را وصول به وضعیت توسعه‌یافتگی قلمداد کنیم، از آنجایی که وضع تاریخی-اجتماعی ایران با غرب یکسان نیست، علوم انسانی نه در توصیف توانا به شناخت و نه در تجویز ملائم با ارزش‌ها و فرهنگ ماست. بدین سان آموزش علوم انسانی برای پرورش تکنسین‌هایی که بتوانند جامعه را مهندسی کنند با چالش ناکارآمدی روبه‌روست؛ پس کسالت‌آور می‌ماند. به همین جهت و از سوی دیگر اگر غایت آموزش علوم انسانی را تحول در علوم انسانی اخذ کنیم با مسائل عدیده‌ی دیگری مواجه می‌شویم. چه بخواهیم تحول دفعی داشته باشیم (جایگزینی علوم حوزوی به جای علوم دانشگاهی) و چه تحول تدریجی، باید بدانیم که چه چیزی را می‌خواهیم متحول سازیم و چه چیزی را می‌خواهیم جای آن بنشانیم.

پس در اولین گام باید علوم انسانی را بشناسیم به عبارت دیگر آموزش علوم انسانی در مرتبه نخست می‌باید به شناخت آن ختم شود و در مرتبه بعد جایگزین آن از تراث‌مان اخذ گردد. اما چگونه آموزشی به فهم علوم انسانی می‌انجامد و چگونه فهمی به استفاده ار تراث‌مان می‌انجامد. فهم علوم انسانی در ایران به واسطه آموزشی صورت می‌پذیرد که نظم و طبقه‌بندی علوم و رشته‌ها بر آن حاکم است؛ تاریخ نظریات به صورت تاریخ مفاهیم بیان می‌شود از موضع تاریخی خود جدا می‌شوند؛ مبانی فلسفی و الهیاتی نظریات، ذکر نمی‌گردد و حتی فلسفه علم رشته مغفول است؛ از آن بدتر نظریات بدیل، حداقل، به درستی بیان نمی‌شوند؛ در واحد «مسائل ایران» هم نگاهی شرق‌شناسانه حاکم است و اینها منتفی می‌شوند وقتی منابع ترجمه شده، اشکال دارند و زبان ما را نیز آلوده می‌کنند. اما فارغ از این مسائل، آن غایت ناپیداست و مقاطع تحصیلی سرگردان هستند. چه کسی را برای چه غایتی با چه محتوایی و به واسطه چه کسی آموزش می‌دهیم؟

حال اگر تصمیم به تحول وضعیت آموزشی بگیریم با چه فهمی به شناخت علوم انسانی دست یازیم؛ فهمی که شناخت علوم انسانی غربی، تراث ایرانی اسلامی را به علوم انسانی آینده پیوند زند. ما بعد از روایت مدرن از تاریخ فکری غرب و خودمان، روایت پسا مدرن را داریم که حداکثر نگاه شرق‌شناسانه را کنار می‌زند؛ نه روایتی که فهم انقلاب اسلامی‌وار را جایگزین کند؛ فهمی که از با معیار خود اصیل‌مان، آینده و گذشته ما و غرب را به گونه دیگر بشناسد.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی